رشته‌ای در گردنم



گفت معشوقی به عاشق کای فتی
تو به غربت دیده‌ای بس شهرها

پس کدامین شهر زآنها خوشتر است؟
گفت آن شهری که در آن، دلبر است

خوشتر از هر دو جهان آنجا بود
که مرا با تو سر و سودا بود




هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر