اشرف مخلوقات؟

سوره الإسراء

وَلَقَدْ كَرَّمْنَا بَنِي آدَمَ وَحَمَلْنَاهُمْ فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَرَزَقْنَاهُمْ مِنَ الطَّيِّبَاتِ وَفَضَّلْنَاهُمْ عَلَى كَثِيرٍ مِمَّنْ خَلَقْنَا تَفْضِيلًا [70]
ما فرزندان آدم را كرامت بخشيديم و بر دريا و خشكى سوار كرديم و از چيزهاى خوش و پاكيزه روزى داديم و بر بسيارى از مخلوقات خويش برتريشان نهاديم.  (70)

می فرماید انسان را بر بسیاری از مخلوقاتش برتری داده است. نه بر همه!

یعنی مخلوقاتی هم هستند که برتر از انسان ند.

ما انسانها برترین مخلوقات خداوند نیستیم.

(تازه اگر انسان باشیم!)

راضی کردن «دیگران»


ضَرَبَ ٱللَّهُ مَثَلاً رَّجُلاً فِيهِ شُرَكَآءُ مُتَشَٰكِسُونَ وَ رَجُلاً سَلَمًا لِّرَجُلٍ هَلْ يَسْتَوِيَانِ مَثَلاًۚ ٱلْحَمْدُ لِلَّهِۚ بَلْ أَكْثَرُهُمْ لاَ يَعْلَمُونَ (آیه ۲۹ سوره الزمر)
خدای تعالی مردی را مثل زده که چند شریک ناسازگار بر سر او نزاع کنند و مردی را که تنها مملوک یک نفر باشد آیا این دو در مثل با هم یکسانند؟ حمد همه‌اش از خدا است و لیکن بیشترشان نمی‌دانند.

+ من انسان اسیر شخصیت، ده‌ها طلبکار درونی دارم. که هر کدام از این من‌ها شخصیت پس دادن بخصوصی رو از من طلب می کنند. هر کدام از این فکرها توقع دارند من طور خاص طبق میل اون رفتار کنم. در صورتیکه، همانطور که غیرممکنه انسان بتونه رضایت همه مردم رو جلب بکنه، غیرممکنه که فرد بتونه طبق طلبکاری این فکرها و آمرهای فکری، باشه.
بنابراین، همانطور که در زندگی بیرونی عاقلانه است که انسان طبق فهم و درک و سبک خودش زندگی کنه و به حرف مردم و دیگران توجه نکنه و ایگنورشون بکنه(چه خوششان بیاید و چه نیاید)، از نظر بودن هم(یعنی از نظر وجود روانی)، تمام فکر رو اینگور کنه. و یک کلام با خودش همونی باشه که هست. و خودش رو همینطور که هست بپذیره.
(ما حتی از خودشناسی هم وسیله‌ای برای نپذیرفتن خودمون ساخته‌ایم. ما خودشناسی می‌کنیم که به جایی برسیم! یعنی عدم پذیرش!)

جان کلام آیه مذکور اینست که مملوک هیچ کس و هیچ فکری و هیچ چیزی و هیچ وهمی نباش. آزاد زندگی(درونی و بیرونی) کن. 




وصل


چه آتشی! که بر آنم بدون بیم گناه
تو را بغل کنم و...، لا اله الا الله! 



سوال:



پشتِ پشتِ انگیزه‌ام از انجام تصمیماتم چیست؟



یک تیر و دو نشان

چه خوش بوَد که برآید به یک کرشمه دو کار
زیارت شهِ عبدالعظیم و دیدن یار

جرعه

از دفتر وصال تو، چون طفل خودنما
يك حرف خوانده‌ايم و به صد جا نوشته‌ايم

خبر

امروز ساعت هشت شب، فرهنگسرای ارسباران، با دوستان جمعیم. مراسم رونمایی آلبوم لیلی‌نامه. همراه با اجرای زنده قطعاتی از آن.

که برد!؟

غزلی از سعدی

https://drive.google.com/file/d/0B-iQAZPDhJqsdTNieGhDY2tlRTg/view?usp=drivesdk

برای نوجوانان



دورهٔ آشنایی نوجوانان با قصه‌های کتاب مثنوی معنوی

باطلاع می‌رساند ثبت نام دورهٔ آنلاین آشنایی با مثنوی معنوی مولانا برای نوجوانان آغاز شده است.
در این جلسات داستانهای مثنوی معنوی و نیز بخشی از دیوان حافظ آموزش داده می‌شود. 

برای دریافت اطلاعات بیشتر و نحوهٔ ثبت نام، فقط در برنامهٔ واتس‌اپ(بروی گوشی های همراه) به شمارهٔ
0061413998055 
(خانم صبا) پیام دهید. (لطفاً sms ندهید. فقط در برنامهٔ WhatsApp پیام دهید.)




تنبلی

دوستانی درباره تنبلی پرسیده اند. بطور موجز عرض می شود که "تنبلی" اگر به چیزی از زندگی لطمه نزند، بد نیست. خودش زیباست. چه اشکال دارد من نوعی یک صبح را در رختخواب باشم و صدای پرندگان را گوش دهم و هیچ کاری هم نکنم؟
فشار ملامت اینکه "همه جلو افتاده اند و دارند پیشرفت می کنند و تو خوابیدی؟" اجازه نمی دهد ما لحظه ای توقف کنیم و زندگی را ببینیم.

ماه و دیوانگی


باز سر ماه شد نوبت دیوانگی‌ست ...

   قدما معتقد بوده‌اند که افرادی که مستعد جنون بوده‌اند، با دیدن ماه، جنونشان عود می‌کند. نمونه‌های زیادی در اشعار مولانا نیز وجود دارد.

   کلمهٔ luna در لاتین بمعنی ماه است. و کلمهٔ lunatic در انگلیسی بمعنی مجنون، دیوانه. که تحت الفظی آن، همان «ماه‌زده» است. یعنی فردی که نور ماه به او خورده، و دیوانه شده.

   مقاله‌ای که در لینک زیر است، بطرز جالبی به این موضوع پرداخته است. خواندنی‌ست:






توجیه خشم

در جریان شناخت خود، در مقطعی، فرد باین موضوع پی می بره که دیگران، اعم از والدین و عمو و عمه و دایی و خاله و غیره، تاثیر زیادی در القای جرثومه بدبختی، هستی فکری، به او داشته اند. و آنها را ظالم و مقصر می بینه. و لذا مستحق خشم ورزیدن، در سطحی.
باین موضوع آگاه باشیم.

و نیز بدانیم که آن بیچارگان هم قربانی نسل قبلی خود، و نسل قبل از آنها هم قربانی نسلهای پیشین و یک جریان تاریخی بوده اند. لذا از دیدگاهی بالا، هیچکس مستحق خشم ورزیدن نیست.
هویت، خشم را برای این می ورزد که به داشتن و شدن هستی خیالی خودش، وجه منطقی دهد و آن را استمرار(پنداری) دهد.

آگاه بودن بر این جریان، ذهن را از کل بازی خارج می کند. امتحان کنیم.

محور


   جهان بر مدار و محور معنی می‌چرخد. دنیای ماده پیرو و بندهٔ جهان معنی‌ست. پس اصل را در زندگی بر معنویت قرار دادن برابر است با در مسیر صحیح حرکت زندگی حرکت کردن. و لذا عاقلانه است. اگر اصل زندگی‌مان را بر ماده قرار دهیم، دچار خسران خواهیم بود.



حدیث


مصداق حدیثیم به شایسته‌ترین شکل
"الناس حریصٌ" منم و "ما مُنِع"اش تو!



برهان

بر سر برهان نظم افتاده در شهر اختلاف
دكمه‌هايت را، عزيزم، نامرتب بسته‌ای!

هم خالی و هم لبریز!

تا نيمه چرا اى دوست؟ لا جرعه مرا سر كش
من فلسفه اى دارم: يا خالى و يا لبريز

کودک حلوافروش

اشک کان از بهر او بارند خلق
گوهرست و اشک پندارند خلق

تو مرو

گر رود دیده و عقل و خرد و جان تو مرو
که مرا دیدن تو بهتر از ایشان تو مرو

آفتاب و فلک اندر کنف سایه توست
گر رود این فلک و اختر تابان تو مرو

گر نترسم ز ملال تو بخوانم صد بیت
که ز صد بهتر وز هجده هزاران تو مرو

هست طومار دل من به درازی ابد
برنوشته ز سرش تا سوی پایان "تو مرو"