درکهٔ نوروزی

فردا (سه‌شنبه) از ظهر برای نهار درکه‌ایم، تا عصر.

کافه جویبار.

عیددیدنی

زامبی‌ها

به دیدار هم می‌روند

ادای وظیفه!

درکه


برنامهٔ درکهٔ فردا برقرار است. کافه جویبار.

فقط بنده یک سرمای حسابی خورده‌ام و اگر تا فردا خوب نشود، مجبورم بمانم خونه.

---
+ برنامه درکه این هفته کنسل است.
شاید اواسط هفته برنامه بگذاریم.

گذشت


   آنچنانکه مسواک زدن، نهار خوردن و بعضی کارهای دیگر را بطور روزانه برای خودمان واجب کرده‌ایم، مردن بر و گذشتن از لذت‌های هر چند کوچک را در جایی از روزمان بگنجانیم.

   روزی یک مردن ولو کوچک. گذشتن از لذتی هر چند ناچیز.

   روزی یک بار.



آش و کاسه

اینایی که فکر می‌کنند مشکل از همسرشونه

اینایی که فکر می‌کنند اگر به وصال دیگری برسند حس و حالشون خوب میشه

فقط از درون نابسامان خودشون دارند فرار می‌کنند

و بطور موقت، به زندگی و روان خودشون آمپول مسکّن می‌زنند

مدتی با اون یار تازه‌شون خوشند. اما فقط مدتی.

و باز همون آش و همون کاسه

نامردی


   در فرنگ که بودم، پرنده‌ها براحتی کنارت می‌آمدند و دانه و آب می‌خوردند.

  با وقایعی که برایم اخیراً پیش آمده، حالا می‌فهمم وقتی کبوترها در ایران می‌خواهند آب بخورند، چرا این همه سرشان را بالا می آورند و دور و برشان را نگاه می‌کنند. 



توجه


   متاسفانه این یک واقعیت است که ما در دنیای تصورات و افکار دلبخواه خودمان زندگی می‌کنیم.

   چه بسا تصوری که ما از فرد و افرادی داریم و آن تصور بر واقعیت آن فرد و افراد منطبق نیست!

   به همین سادگی!!



حس خوب در زندگی


گفته‌ایم این را ولی هزار بار دگر
شد مکرر بهر تأکید خبر

- در رابطه با اینکه بعضی‌ها خوشبختی رو در داشتن پول و ماشین و قدرت و همسر می‌دونند، یادمه دوران جاهلیتم عشق و حقیقت و خوشبختی رو در داشتن یه دوست یا همسر یا پارتنر خوب جستجو می‌کردم.

- بله، ذهن شدیداً این فریب رو می‌خوره در رابطه.
که فکر میکنه «اگر به وصالش برسم و باهاش ازدواج کنم، خوشبخت و راحت خواهم شد». 
در صورتیکه خوشبخت بودن و آرامش من ربطی به بودن یا نبودن اون فرد نداره!
نهایت خوبی اون فرد اینه که مزاحمم نشه و اذیتم نکنه(که متاسفانه خیلی کم پیدا میشه همین هم!) 
اگر نه، اینکه فک میکنم بودن کسی در زندگیم باعث خوشبختی و احساس خوب در من میشه، یک سرابه.


امان از وقتی آدم خودش بخواد گول بخوره! هزاران بار هم متن بالا رو بخونه، متوجهش نمیشه!



آیا از دوستان کسی هست که در Washington DC زندگی کند؟ یا دوستی قابل اعتماد در آنجا داشته باشد؟

لطفاً به بنده ایمیل دهد.
 


پنجشنبه‌های درکه


   بعضی دوستان می‌گویند «چرا ایمیل مجملیات دیر به ما می‌رسد و از برنامهٔ پنجشنبه‌های درکه دیر باخبر می‌شویم؟».

   خب، حق دارند! برای همین، این هفته زودتر خبر می‌دهیم:

   فردا یعنی پنجشنبه، بحول و قوهٔ الهی، از صبح زود می‌رویم درکه و تا عصر آنجاییم. قرار ساعت هشت و نیم، میدان درکه، کنار مسجد. می‌رویم کافه جویبار اطراق می‌کنیم. بسته به حال و احوال گروه، بالاتر و شاید خیلی بالاتر هم برویم.

   ضمناً با دوستان گروه خودشناسی همراه، چهارشنبه‌ها را روز روزهٔ سکوت گذاشته‌ایم. شما هم پیش خودت تست کن. 

خواجه یک روز امتحان کن، گنگ باش!



سؤال

آیا جهان مستقل از ماست؟!

قربت، غربت


ای یار دوردست که دل میبری هنوز
چون آتش نهفته به خاکستری هنوز

هرچند خط کشیده به آیینه‌ات زمان  
در چشمم از همه خوبان سری هنوز

موج

تمام زندگی، چه در شکل جزءهایش و چه در کلیتش، بصورت امواج است.

هم موج‌های بزرگ، مثلاً در قالبهای ده بیست سی ساله، که بالا و پایین می‌رود، و هم موجهای کوچک احوالات درونی که بالا و پایین می‌روند.

دائماً در حال تغییر، در حال شدت و ضعف پیدا کردن.

موج...