دوستی جُکی نقل کرد باین مضمون که: اگر بجای اسحاق نیوتنِ کنجکاو فردی دیگر سیب بر سرش میخورد، احتمالاً بجای اینکه از خودش سوال کند که «چرا این سیب به سمت پایین آمد و چرا مثلاً بالا نرفت؟» و در پی این سوال ساده، قوانین مربوط به جاذبهٔ زمین را کشف کند، با خودش میگفت: «هذا من فضل ربی»! و بعدش هم گازی به سیب میزد و نوش جان میفرمود.
در مورد مشاهدهٔ وضعیتهای درونیمان و شناخت آنها نیز ما همینطوریم. حداقل چهار دسته میتوان مشخص کرد:
دسته اول کسانی هستند که اصلاً متوجه رفتار خودشان نیستند. و نگاه نمیکنند چه رفتاری دارند در روابطشان.
دستهٔ دوم کسانیاند که وقتی مشکلی ذهنی، درونی، روانی را در رفتار خودشان مشاهده میکنند، متوجهاش هستند اما از کنارش میگذرند و قابل اهمیتش نمیدانند.
دسته سوم کسانی هستند که رفتارشان را در روابطشان میبینند، و متوجه عیوب خود هستند، ولی رویکردشان برای اصلاح آن رفتار، سرزنش خودشان است و فکر میکنند اگر خودشان را کتک(روانی) بزنند، یعنی ملامت کنند، دیگر آن رفتار ازشان سرنخواهد زد.(اکثر ماها که خودشناسی هستیم، از این دستهایم.)
دستهٔ چهارم نیوتنها هستند. وقتی رفتاری از خودشان را مشاهده میکنند(در روابطشان)، بجای ملامت، به جای توبیخ خود، بجای کتک زدن خود، آن را باز میکنند، مشاهدهاش میکنند و به کُنه و ریشه و خاستگاه آن مینگرند. آن را میشناسند. پشت آن را میشناسند. بدون اینکه بخواهند جور دیگری باشند. فقط آن رفتارشان را بدقت میشناسند.
انسان این توانایی را دارد که از هر کدام از این دسته بخواهد، باشد. اختیار با خودش است.
دسته اول کسانی هستند که اصلاً متوجه رفتار خودشان نیستند. و نگاه نمیکنند چه رفتاری دارند در روابطشان.
دستهٔ دوم کسانیاند که وقتی مشکلی ذهنی، درونی، روانی را در رفتار خودشان مشاهده میکنند، متوجهاش هستند اما از کنارش میگذرند و قابل اهمیتش نمیدانند.
دسته سوم کسانی هستند که رفتارشان را در روابطشان میبینند، و متوجه عیوب خود هستند، ولی رویکردشان برای اصلاح آن رفتار، سرزنش خودشان است و فکر میکنند اگر خودشان را کتک(روانی) بزنند، یعنی ملامت کنند، دیگر آن رفتار ازشان سرنخواهد زد.(اکثر ماها که خودشناسی هستیم، از این دستهایم.)
دستهٔ چهارم نیوتنها هستند. وقتی رفتاری از خودشان را مشاهده میکنند(در روابطشان)، بجای ملامت، به جای توبیخ خود، بجای کتک زدن خود، آن را باز میکنند، مشاهدهاش میکنند و به کُنه و ریشه و خاستگاه آن مینگرند. آن را میشناسند. پشت آن را میشناسند. بدون اینکه بخواهند جور دیگری باشند. فقط آن رفتارشان را بدقت میشناسند.
انسان این توانایی را دارد که از هر کدام از این دسته بخواهد، باشد. اختیار با خودش است.
۱ نظر:
سلام
جسارتاً اگر بر سر من هم میخورد قطعاً میگفتم:
"هذا من فضل ربی"
ارسال یک نظر