اگر من (نوعی) حرف کسی را بخاطر محتوای خوب و مفیدی که داشته تصدیق و تایید می کنم، و سپس دیگری یا دیگران بمن می گویند: "تو داری آن فرد را اتوریته می کنی" یا "تو داری پاچه خواری او را می کنی"، و سپس من ناراحت می شوم، این ناراحتی برای چیست؟!
برای اینست که اولاً قضاوت دیگران برایم هنوز اهمیت دارد و از چشمم نیافتاده است. اگر من واقعاً فقط آن حرف را بخاطر محتوایش تایید و تصدیق کرده ام(و نه بخاطر اعتبار گوینده اش)، چه دلیلی دارد به حرف دیگران اهمیت دهم که راجع به این تصدیق و تاییدی که من می کنم چه فکر می کنند؟! چرا از اینکه مرا "پاچه خوار" بخوانند ناراحت و دلخور می شوم؟!
دوماً، ما چون تصاویری از ناتوان و ناقابل بودن خودمان داریم(و این هدیه ی شوم هویت خیالی ست!)، لذا این تصاویر ما را وامانده کرده. طوریکه بخودمان نمی بینیم که واقعاً یک رفتارمان از روی اصالت باشد. همیشه بخودمان و نیت رفتارمان مشکوکیم! زیرا سالهاست همه ی رفتارمان غیر اصیل و نمایشی بوده. بهمین خاطر، یعنی بخاطر عدم اطمینانمان از نیت رفتارمان(در این مثال، تصدیق حرف کسی)، قضاوت دیگران و آنچه دیگران بما نسبت می دهند را اهمیت می دهیم.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر