انسان زمانهٔ حاضر از اصالت خویش جدا گشته است. این جدایی باعث احساس خلاء در درون او شده و متاسفانه انسان در امور بیرونی زندگی خویش، در جستجوی معنا و مفهوم زندگیست، نه در درون خویشتن.
آنچه باعث از خود بیگانگی انسان شده است، استفادهٔ نابجا و نامربوط از تفکر است. در زمینهٔ معنویت، از سر اشتباه، انسان میخواهد فکر را وسیلهٔ رابطه با معنویت قرار دهد. حال آنکه فکر، در این زمینه، ابزاری ناکارآمد است.
تفکر و اندیشه از شاخصههای عالی انسانیست، اما در ساحت معنویت و عرفان همچون اسبیست که با آن، عزم راندن در دریا کنیم. بحر معنویت وسیلهٔ خاص خودش را میطلبد و آن، نبود اندیشهٔ زاید است. بازگشت به اصالت خویش، با تحقق سکوت درونی که همان وصل به حق است محقق میشود.
امید است هنر اصیل عرفانی، از جمله موسیقی اصیل عرفانی، بتواند رایحهای از اصالت فطرت انسان را به مشام او برساند تا باشد که یادی از نیستان درون خویش کند و فیل او را به یاد هندوستانش بیاندازد.
شهریور ۱۳۹۲
شمشک
(پاراگراف آخر از سر اجبار!)
---
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر