منیت مقابل اوئیت


این یک سوال است که چرا ما وقتی هویت، اسم، شأن، را داریم، در حال حفظ «شئوناتش» هستیم، و وقتی فرصتی پیش بیاید که کسی «من» را، یعنی آن هویت را، نشناسد، بی‌قید می‌شود و واقعیتش رو می‌شود. باطنش آشکار می‌شود.

جواب روشن است. هویت شدیداً محافظه‌کار است(بخاطر حفظ ثبوت خیالی خودش). برای حفظ شخصیت، یعنی نقاب، خودش را در اسارت محافظه‌کاری فرو می‌برد.

اگر یک روز به همه مردم بگویند هیچکس نیاز نیست فقط یک امروز را طبق شأن اجتماعی همیشگی‌اش رفتار کند و از هر جهت آزاد است که خودش باشد، هر کاری می‌خواهد بکند بکند، هیچ جوری هم مواخذه نمی‌شود، بنظرت چه می‌شود آن روز!؟

برای همین است که اگر ما در سفری برویم که آنجا هیچکس ما را نشناسد، خیلی راحت هستیم. حس خوبی دارد و خیلی خوش می‌گذرد. علت اصلی و باطنی اینکه خیلی از «ایرانی‌ها» زندگی خارج از کشور را دوست دارند، همین است.

اما هویت چون همیشه باید خودش را بروز بدهد و قالبش را برای دیگران هم معلوم کند که «من اینم»، بعد از مدتی که در جایی یا در جمع جدیدی قرار می‌گیرد، باز همان حس بدهکاری شخصیت و هویت بهش دست می‌دهد. و جلوی افراد آن جمع نیز خودش را ملزم به رفتار طبق قالبی که خودش پس داده به آنها، می‌بیند.

۱ نظر:

مریم گفت...

خیلی جالبه ولی خیلی ازآدمهایی که فکرمی کنیم خیلی پرت ونفهم هستند،دقیقاًخودشون روهمه جا نشان می دن ،چون خودشون،طبقه اجتماعی،پدرومادروفامیل،قدوقیافه ،سطح تحصیلات وهمه چیزشون روپذیرفتند،برای بهبودشرایطشون تلاش می کنندولی آن چیزی روکه هستندفراموش نمی کنندوباهمه خوبی هاوبدی هاش قبول می کنند....وقتی ادم هاازچیزهایی که دارندبدشون بیادوخودباختگی نسبت به کسان وچیزهایی که به نظرشون عالیه پیدامی کنندمثل کلاغی می شن که می خوادمانندکبک راه بره وراه رفتن خودش روهم فراموش می کنه....

ارسال یک نظر