دوستی دیشب لم جالبی در مورد رابطه و قهر و آشتی پیشنهاد داد. و آن اینکه با همسر و همدممان قول و قرار بگذاریم که هر وقت با هم دعوا و اختلافمان شد، اون کسی که فکر میکنه مقصر نیست، بیاید از اون یکی معذرت بخواد و دلجویی کنه!
تمرینش کنیم.
دوستی دیشب لم جالبی در مورد رابطه و قهر و آشتی پیشنهاد داد. و آن اینکه با همسر و همدممان قول و قرار بگذاریم که هر وقت با هم دعوا و اختلافمان شد، اون کسی که فکر میکنه مقصر نیست، بیاید از اون یکی معذرت بخواد و دلجویی کنه!
تمرینش کنیم.
هنگام سپیدهدم خروس سحری
دانی که چرا همی کند نوحهگری
یعنی که نمودند در آیینهٔ صبح
کز عمر شبی گذشت و تو بیخبری
سلام،
نامه ات را خواندم.
دوست من، اشکال شما این است که مفهوم لم و تمرین را متوجه نشدهاید.
لم یا تمرین مستقیماً برای برخورد ریشهای با مسئلهٔ هویت فکری نیست. این را در ابتدای انجام لمها بطور مفصل توضیح دادهام و متاسفانه شما، بهر دلیل، گوش نکردهاید و یا گوش کردهاید و دقت نکردهاید ولذا باید مجدداً تکرار کنم. و اینطوری وقت من گرفته میشود.
شما فرض کنید چند نفر دیگر مثل شما باشند که این توضیحات را گوش نداده باشند و مانند شما نامهنگاری کنند و از بنده هم انتظار پاسخ داشته باشند. بنظر شما من چقدر باید وقت بگذارم برای خواندن و پاسخ دادن به آنها؟!
پس لطفاً قبل از هر نظر یا انتقادی ابتدا اصل سخن را بشنوید. و خوب روی آن تامل کنید و مطمئن شوید که اصل حرف و منظور گوینده را متوجه شدهاید.
دوست من، بنده مسئول حرفی که می زنم هستم، نه مسئول برداشتی که شما یا هر کس از حرف بنده میکنید.
شما خودتان، بدون گوش دادن بحرفهای بنده در مورد لم و تمرین مُردن بر لذتهای کوچک، یک برداشتی از خودتان کردهاید(این برداشت که این لم یک برخورد ریشهای با مسئلهٔ نفس یا همان هویت است) و این برداشتتان را بحساب حرف من گذاشتهاید! و حالا آمده اید در حقیقت برداشت خودتان را(که فکر میکنید حرف من است،) دارید نقد میکنید! نه سخن مرا. واقعاً شما جای من بودید چه میگفتید؟!
دوست من، لم و تمرین برای شل کردن و مستعد ساختن درون و بوجود آوردن زمینه برای رها کردن اصل مسئله یعنی نفس است.
مُردن بر خواستن، شهوت و هر لذتی ولو کوچک، به این جریان بسیار کمک میکند. تقوی و پرهیز از لذات، از خواستنها، از شهوات بمعنای desire، و نه همهٔ لذات از بیخ و بن، به روان و جان آدمی قوّت میدهد تا بتواند آماده شود روحاً، برای قربانی بزرگ.
باز هم توصیه میکنم فایلهای صوتی مرتبط با این لم را بطور دقیق بشنوید.
تا تو تن را چرب و شیرین میدهی
گوهر جان را نیابی فربهی
لب فرو بند از طعام و از شراب
سوی خوان آسمانی کن شتاب
زنده باشید.
---
متنی از کریشنامورتی در مورد همین لم:
Dying to Little Things
Have you ever tried dying to a pleasure voluntarily, not forcibly? Ordinarily when you die you don't want to; death comes and takes you away; it is not a voluntary act, except in suicide. But have you ever tried dying voluntarily, easily, felt that sense of the abandonment of pleasure? Obviously not! At present your ideals, your pleasures, your ambitions are the things which give so-called significance to them. Life is living, abundance, fullness, abandonment, not a sense of the 'I' having significance. That is mere intellection. If you experiment with dying to little things, that is good enough. Just to die to little pleasures with ease, with comfort, with a smile is enough, for then you will see that your mind is capable of dying to many things, dying to all memories. Machines are taking over the functions of memory-the computers- but the human mind is something more than a merely mechanical habit of association and memory. But it cannot be that something else if it does not die to everything it knows.
Now to see the truth of all this, a young mind is essential, a mind that is not merely functioning in the field of time. The young mind dies to everything. Can you see the truth of that immediately, feel the truth of it instantly? You may not see the whole extraordinary significance of it, the immense subtlety, the beauty of that dying, the richness of it, but even to listen to it sows the seed, and the significance of these words takes root, not only at the superficial, conscious level, but right through all the unconscious.
k.
---
فایلهای صوتی مربوط به تمرین«مُردن بر لذتهای کوچک» در بخش گروهیات آمده است.
یکی از حقههای شخصیت پنداری، یا همان هستی فکری، اینست که در حالیکه باعث میشود کلیت زندگی انسان در بطالت و بیهودگی بگذرد، بطور زیرکانه به انسان فشار میآورد که بسیار دقیق و پرفکت عمل کند و از رعایت جزئیترین مسائل اخلاقی، اقتصادی و حلال حرام کردن و غیره غافل نشود!
میگویند مردی با زنی زنا میکرد و در همان حال چشمش را بسته بود. زن پرسید چرا چشمت را بستهای؟ مرد گفت: میخواهم نگاهم به نامحرم نیفتد!
Copyright 2019. Powered by Google's Blogger
هرگونه استفاده از محتوای این سایت منوط به کسب اجازه کتبی
از مدیر سایت است. در غیر اینصورت، پیگرد قانونی دارد.