مهتری نفت است و آتش ای غوی
ای برادر چون بر آذر میروی؟
هر چه او هموار باشد با زمین
تیرها را کی هدف گردد؟ ببین
تیرها را کی هدف گردد؟ ببین
تیغ بهر اوست کاو را گردنیست
سایه کافکندهست بر وی زخم نیست
خار سهسویست هر چون کش نهی
درخلد وز زخم او تو کی جهی؟
آتش ترک هوا در خار زن
دست اندر یار نیکوکار زن
شرح این در آینهٔ اعمال جو
که نیابی فهم آن از گفت و گو
که نیابی فهم آن از گفت و گو
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر