سلام،
بله، مهارت رابطه برقرار کردن. آن را در جلسه توضیح خواهم داد...
اما قبل از آن، اگر فرد سلامت روحی داشته باشد، و فارغ از هویت باشد، بطور عادی ارتباط صحیح برقرار می کند. باندازهٔ لازم و طبیعی به همسر و همدمش اهمیت و توجه می کند.
توجه به میزان تخریب و آثار سوء بی اهمیتی در رابطه، هر انسان عاقلی را به چاره اندیشی و تصحیح اخلاقش می اندازد.
به مطالب دوره ای که در آن هستید بخوبی دقت کنید درون خودتان. نیازی نیست باندازهٔ اغراق شده در کتابها و فیلمها و توصیه های سطحی بسیاری روانشناسان به همسرتان توجه کنید و دائم بگویید «دوستت دارم». در یک حد بسیار طبیعی باو علاقه نشان دهید، کافی ست. هر از گاهی هم یک هدیه ای ولو بسیار کوچک، یک گلی، یک رستورانی با هم دو نفره(حتی بدون بردن کودک تان).
حتی اگر ذاتاً اینطور نباشید، ولی فرد عاقلی باشید، عقل حکم می کنه هر از گاهی چنین حرکت هایی بزنید. چیز سختی هم نیست. به فان و تفریح هم می توانید برگزارش کنید که به شما سخت نیاید.
حواستان باشد، که هویت، بدلیل خشم ورزی و میل آزار، میل محروم کردن دارد. یعنی ما در حالی که می دانیم همسرمان نیازمند توجه و دستی به سرش کشیدن است، او را محروم می کنیم، تا بنوعی زیر پوستی میل آزار و خشممان را ارضاء کنیم.
حرکت بر خلاف هویت(نفس) خود یک تمرین خوب است...
در مورد بی حوصلگی، هیچکس ذاتا بی حوصله نیست. و هیچکس هم ذاتا همیشه پر انرژی نیست. همه چیز بالا و پایین می شود. خودتان را بپذیرید.
از ورزش و نیز سحر خیزی غافل نشوید.
در مورد رابطهٔ سالم و مهارتهای آن، در جلسات پیشرو صحبت مفصلی خواهد شد.
شادکام باشید
۱ نظر:
گاهی حتی برای چند کلمه صحبت التماسش می کنم همینطور نگاهم می کنه که همه چیز برات مهیا می کنم دیگه چی می خوای ؟! ولی واقعا این همه چیز به زعم همسرم برای من بدون مصاحبت با خودش ارزشی نداره
به خودم میگم یعنی بعد از بیست سال زندگی به اصطلاح مشترک هنوز منو نشناخته ؟یا من انتظار زیادی دارم ؟
چقدر می تونم سرم رو گرم کنم؟ تا کی دنبال بچه ها بدوم؟ چقدر میشه توی نت چرخید ؟تا کجا میشه دوره های خودشناسی رو ادامه داد؟
اشتباه از "من" هست ؟ یا دو سه کلمه صحبت کردن برای آقایون واقعا اینقدر سخته ؟
ارسال یک نظر