«رهایی از دانستگی»


   به دوستانی که اکثراً از اینکه «مجبوریم یا مختار؟» می‌پرسند، علی رغم توصیه به گوش دادن جلسه‌ای از جلسات شرح مثنویِ سالها پیش که اختصاصاً به همین موضوع پرداختیم و دو ساعتی سخن‌فرسایی کردیم، می‌گویم:

عزیز جان،
   موضوعاتی هستند که مانند صندوقِ دربسته هنوز انسان نتوانسته راز آنها را بگشاید. مانند قضا و قدر، جبر و اختیار، «هدف» خلقت. کشتی گرفتن با خود و درپیچیدن در این موضوعات، که باریک‌اندیش‌ترین، نوابغ و تواناترین اندیشمندان تاریخ بشر، اعم از خداباوران‌شان و خداناباوران‌شان، هم عاجز از گشایش قفل آنها بوده‌اند، شرط خردمندی نیست. همانها توصیه کرده‌اند به این وادی‌ها گام نگذارید که جز هلاکت و سرگشتگی چیزی نخواهید یافت.

   بعضی امور زندگی راز‌ند، راز. یعنی سرّشان مکتوم و پنهان است. و باید هم راز بمانند. مگر صاب‌صندوق اراده کند آن را باز کند. آنهم هر اندازه صلاح بداند.

زندگی‌ات را بکن.

حدیث از مطرب و می گو 
          و راز دهر کمتر جو

که کس نگشود و نگشاید
     به حکمت این معما را




هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر