هم‌سر!


   اگر کسی عاشق کاری‌ست و عمیقاً به آن علاقه دارد، ازدواج ایده‌آل و عالی برای او اینست که همسرش نیز مانند او عاشق و علاقمند به همان کار و حرفه باشد. به اینصورت «پا»ی همدیگر هستند. این بهترین نوع منطبق و مچ بودن است. چرا که برعکس آن نیز صادق است! یعنی از طرف هر دو همسر، این ماجرا صدق می‌کند.

   اما اگر یکی عاشق کاری باشد و دیگری نباشد و آن کار برایش آنچنان کشش و جذابیتی نداشته باشد، ممکن هست با هم زندگی کنند اما همدل و همزبان نخواهند بود. دنیایشان از هم تفاوت دارد.


۴ نظر:

مهوش گفت...

پس درموردافرادی که همکارهستندوباهم ازدواج می کنندوخیلی زودبه مشکلات جدی برمی خورندوزندگیشان به طلاق کشیده می شودچه می گویید؟
آدم هابایدمهارت های ارتباطی واخلاق پسندیده داشته باشندواین موضوع رادرک کنندکه هرکسی نسبت به استعدادهاوکارهای خودعلاقه منداست ودراین جهت به هم کمک کنند.
اگرکمی گذشت وفداکاری باشد،این درک متقابل وجوددارد،واگرنباشدحتی آدم هایی که ازلحاظ مذهبی،شغلی،تحصیلی،خانوادگی،ثروت وسایرمعیارهابسیارمچ هستندبه مشکل برمی خورند.
کمی به دفاترمشاوره ودادگاه هاودفاتروکلای محترم مراجعه بفرماییدتامطلب کاملاًروشن شود.

Panevis گفت...

مهوش خانم، بنظر می‌رسد شما هم بدون اطلاع از مطالب قبلی که در جلسات شرح مثنوی و سایت نوشته و گفته شده، نظر داده اید!
دوست عزیز، این سخن با این پیش‌فرض است که دو طرف انسانهای سالمی هستند. اصل ارتباط به سلامت روان دو طرف بستگی دارد نه مچ بودن در پول و کار و چه و چه.

مهوش گفت...

اتفاقاًمن هم قبول دارم نوشته شمارا
ولی اگرکسی حقیقتاًدرای سلامت روانی باشد،وقتی کسی رادوست بداردعلایق شخص و راحتی او زمانی که خودش علاقه ای به آن نداشته باشدباپذیرش کامل قبول می کند.
چون به هرجال بحث زن ومرداست که دوموجودکاملاًمتفاوتند
چیزهایی برای جنس زن باعث علاقه مندی است که طبیعتاًمردبه دلیل مردبودنش هیچ علاقه ای به آن نداردوبالعکس آقایان وعلایق متفاوتشان وبرخوردزن.

آیلین گفت...

یعنی همه جدایی هابه دلیل نبودن سلامت روان اشخاص رخ می دهد؟
چه قبل وچه بعدازازدواج؟

ارسال یک نظر