پُخ!


می‌گفت:

   هنگام نوجوانی دایی‌ام بمن می‌گفت: فلانی، من مطمئنم تو وقتی بزرگ بشی، یک چیزی میشی. یک آدم مهم.

   سالها گذشت و بزرگ شدم. نویسنده‌ای شدم و اسمی درکردم.

   در یک مهمانی همان دایی‌ام که حالا کتاب‌هایم را دیده بود و از شهرتم خبر داشت، رو کرد بمن و گفت: یادتان هست به شما گفتم بالاخره یک چیزی می‌شوید؟ نگفتم؟

   گفتم: نه دایی جان، ما هم هیچ پُخی نشدیم. 

   گفت: نه عزیزم، شما شکسته‌نفسی می‌فرمایید!


 ("پخ" کلمه‌ای ترکی است و دوستان حتماً می‌دانند معنای آن چیست.)

اسفند ۸۸

---

   بترسید و پرهیز کنید از هر حرف و محتوایی که مستقیم یا بطور ضمنی به شما قله‌ها، آدم‌های «مهم»، ایده‌آل‌ها، و هر چیزی که نپذیرفتن زندگی ساده و معمولی را القاء می‌کند.

   این روزها به شدت و به شکل‌های کاملاً توجیه‌شده و رایج، و البته کاملاً زیرپوستی و نامحسوس به ذهن انسان‌ها این که «معمولی بودن درست نیست، تو باید شبیه قله‌ها، ایده‌آل‌ها شوی» تزریق می‌شود. 

   حتی به عنوان تمرین، پیدا کن این موارد را در هر چه می‌شنوی و می‌خوانی و می‌بینی. پیدایشان کن. درباره‌شان بنویس و حرف بزن.

   تو همینی که هستی، ساده و معمولی، عالی‌ست. زندگی همین است، ساده و معمولی. بیچاره‌مان کرده‌اند این تزریق‌ها. در رگ‌های روح و روان‌مان پُخ تزریق می‌کنند. و ما حالی‌مان نیست.


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر