یکی از راههای اریب و غیرمستقیم که در مثنوی به صورتهای استعاری گوناگون عرضه شده است، نوعی گرایش "لا"، "منفی"، "عدم"ی و "نیست بودن" است. این گرایش در جا به جای مثنوی مثل تم اصلی یک آهنگ تکرار میشود. به شکلهای مختلف میگوید: مرو، مخواه، مشو، مگو، مدان، مپرس، میندیش، تلاش مکن، ساکت باش، و در یک کلام بر تمام ابعاد و تجلیات هستی خویش بمیر.
"با پیر بلخ" محمدجعفر مصفا
۱ نظر:
و باز در همین کتاب هست که؛
مهمترین کیفیت عقل مخرب یا عقل آلوده به "نفس"، "نپذیرفتن" است. (با پیر بلخ، جلسه سوم، اشاره به داستان اعرابی درویش و ماجرای زن با او).
وقتی کیفیت "پذیرش" نباشد، تمام این "هین و هشدار"ها، به سروصداهای ذهن و خواستههای نفس تبدیل میشود؛ برو، بخواه!، بشو، بگو، بدان!، بپرس، بیندیش!، تلاش و تقلا بکن، سکوت نکن! و... یعنی مثبتاندیشی، یعنی تجلی تمام تجلیات و مُـشتَهیات نفس و هستی خویش.
ارسال یک نظر