آتش اختیار کن

افتادگی، تواضع، عذرخواهی و اعتراف به اشتباه کردن برای انسان اسیر هویت فکری بسیار بسیار دشوار است.

اما اگر بداند که آنها برایش سراسر خیر، سلامت، صلح، آشتی، صفا و آرامش درونی هستند، از عذرخواهی کردن نمی‌هراسد. دل به دریای فروتنی می‌زند و با تمام وجود آتش عشق را اختیار می‌کند.

لیک شمع عشق چون آن شمع نیست
روشن اندر روشن اندر روشنی‌ست!

او به عکس شمع‌های آتشی‌ست
می‌نماید آتش و جمله خوشی‌ست

سونامی

دنیا را(دنیای روان انسانی را) فساد بسیار عظیمی گرفته است. در ظاهر معلوم نیست. اما باطناً این فساد بسیار بزرگ است.

میل آزار

یکی گفت:

خدا میدونه چقدر ریاضی رو دوست داشتم. رشته دبیرستانم هم ریاضی بود. اما بلای سیستم نمره دهی و قبول و ردی و امتحان و تکلیف و ... با تمام استرسهاشون، ریاضیات رو زهرمارمون کردند.

درباره ثبت نام


سلام بدوستان،

ظرفیت ثبت نام دوره خودشناسی که چند روز پیش اعلام شد، تکمیل است و دیگر جا برای ثبت نام نداریم. لطفا دوستان دیگر تقاضا نفرستند. 


شاد روان!


   کل عمرمان دپرس و افسرده هستیم، آنوقت در اعلامیه ترحیم‌مان می‌زنند: «شادروان»!



درکه

امروز غروب و شب درکه هستیم با دوستان. هر کس دوست دارد بیاید خبر دهد.

کپی پیست

بمراتب شرف دارد

حرف زدن و فکری که از خود فرد باشد، (حتی اگر احتمال خطایی در آن برود)،

به

حرف زدن و تفکری که کپی‌پیست نظرهای دیگران باشد.

سمپل


   بر حسب تجربه عرض می‌کنم که وجود انسان هویت فکری در جمعی که در حال و فضای خودشناسی هستند، یک نعمت بزرگ است! مشخصاً فقط و فقط برای اینکه می‌توانند بعنوان یک نمونه و سمپل وجوه متنوع خصوصیات هویت فکری را در او ببینند و مورد بررسی قرار دهند.

   اما، خود آن فرد باید قاعدتاً و منطقاً از اینکه از این لحاظ مورد توجه دیگران است، بطور جدی به فکر برود. و به فکر چارهٔ اساسی برای نجات جان و روان خویش باشد. نه اینکه غافلانه از اینکه مورد توجه است، مشغول و دلخوش باشد.

افراد بسیاری هستند که دقیقاً در این وضعیت بسر می‌برند. و متاسفانه هر چه بطور حتی غیرمستقیم نیز به آنها آگاهی داده می‌شود، نمی‌شنوند، درک نمی‌کنند و در برابرش شدیداً مقاومت می‌کنند.

البته بوده‌اند کسانی هم از این افراد که بخود می‌آیند و بطور جدی روی خود کار می‌کنند.



بازار سد اسمال


   یکی از مشکلات و سردرگمی‌های کسانیکه در خط خودشناسی و اینجور چیزها هستند، تنوع و تعدد بسیار زیاد سیستم‌ها و مکاتب عرفانی‌ست. آدم با این همه حرف و جملات قصار و مقاله و کتاب، سردرگم می‌شود.

   خب، بنظر شما یک راه خوب و ساده برای درآمدن از این آشفته‌بازار شلوغ پلوغ چیست؟


دوره جدید خودشناسی

باطلاع دوستان می‌رساند دوره جدید خودشناسی بزودی آغاز می‌شود.

+ در این دوره برنامه‌های مدون کتاب‌خوانی با محتوای خودشناسی، شرح داستانهای مثنوی معنوی، تمرینات خودشناسی، و برنامه‌های جدید دیگر را شامل می‌شود. همچنین سعدی و حافظ‌خوانی.

+ این دوره بصورت آنلاین در برنامه واتس‌اپ است.

+ تا حدود دو هفته آینده دوره آغاز می‌شود. در حال حاضر ثبت نام انجام می‌شود.

+ حق عضویت ماهیانه از اعضا دریافت می‌شود.

+ از اعضاء جدیت، همت و انجام جدی تمرینها انتظار می‌رود. و اگر عضوی اینگونه نباشد، عذرش خواسته خواهد شد و هزینه‌اش نیز برگردانده می‌شود.

+ مبنای کار برای افرادی است که از صفر و پایه می‌خواهند خودشناسی را شروع کنند.

+ دوستانی که قبلاً از دوره سابق خودشناسی ریجکت شده بودند، می‌توانند در این دوره شرکت کنند.

+ شرکت در این دوره مصاحبهٔ ورودی ندارد. بجز معرفی اجمالی فقط برای مدیر.

+ به هیچ وجه اعضاء شعر، عکس، مطالب متفرقه، جملات قصار، لطیفه و غیره کپی پیست نباید کنند. بطور مشخص فقط و فقط به خودشناسی، طبق برنامه پرداخته می‌شود.

اگر دوستانی دارید که مایلند با خودشناسی از پایه و اصول آشنا شوند و تازه‌کار یا تقریباً تازه‌کارند، به ایشان می‌توانید اطلاع دهید تا زودتر و قبل از اعلام عمومی، عضو شوند. چون برنامه واتس‌اپ محدودیت تعداد اعضاء دارد.

کسانی که مایل به عضویت‌ند، به Panevis@gmail.com ایمیل دهند.


فراغت

فراغت از ارزشمندترین نعمت‌هاست.

کاغذ یا غذا؟

- نظر شما دربارهٔ خودارضایی چیست؟

- بنده روی یک پادکستی مفصل به این موضوع پرداخته‌ام.
خودارضایی شبیه کاغذ خوردنه و روش طبیعی مانند غذای سالم و خوب خوردن.
در خودارضایی روان فرد با فکر، خیال، تصویر و وهم عشق می‌ورزه. در روش طبیعی با واقعیت سر و کار داره، بدون خیال و تصویرسازی و وهم و افکار.

- خب، برای کسی که امکان روش طبیعی نیست، چکار کنه؟

در جواب این سوال که اگر غذای خوب و سالم نبود، چکار کنیم؟ عرض می‌شود: نمی‌دانم. هر کاری می‌خوای بکنی بخودت مربوطه. فقط این روشنه که کاغذ غذا نیست. می‌خواهی بخوری؟ خودت می‌دونی. بیمار و بیمارترت میکنه.
برو از راه درستش یاد بگیر چطور غذای خوب بخوری.

- خب، از راه درستش برام امکانش نیست. باز هم خودارضایی نباید بکنم؟

- شما نظر بنده را در این‌ مورد پرسیدی، و بنده پاسخم را دادم.
اگر امکانش نیست غذای خوب بخوری، آیا به این معناست که کاغذ بخوری؟!
خودت می‌دانی و عقلت.

زین بتان خلقان پریشان می‌شوند
شهوت رانده پشیمان می‌شوند

زآنک شهوت با خیالی رانده است
وز حقیقت دورتر وا مانده است

با خیالی میل تو چون پر بود
تا بدان پر بر حقیقت بر شود

چون براندی شهوتی پرت بریخت
لنگ گشتی و آن خیال از تو گریخت

پر نگه دار و چنین شهوت مران
تا پر میلت برد سوی جنان

خلق پندارند عشرت می‌کنند
بر خیالی پر خود بر می‌کنند!

شرم از اظهار خودباختگی

بعضی وقت ها آدم دروناً به عرفا خودباخته‌ست و براش اتوریته‌اند... فقط چون در جمع‌های خودشناسی، خودباختگی مایه‌ی ننگ ه، آدم سعی میکنه خودباختگی‌ش رو پنهان کنه و بروزش نده

سهراب(س)

پرسش بر «نور نور نور...»

سئوال: شما از این جمله چه می‌فهمید؟
مؤمنان واقعی «بی‌خدا» هستند!

پاسخها:

- آنچه اندیشی پذیرای فناست
انچه در اندیشه ناید ان خداست

- هیچ تصویری از خداوند سبحان نداشتن!

- خدا پاک و منزه است از اینکه وصف شود و در حیطهٔ تصور و تفکر در آید.

- يعني مومنان واقعی هيچ تصوري از خدا در ذهن شان ندارند.

- خوب برخی افراد برای خدا یه شخصیت personality قایل هستند. که خدا هم انگار یک آدمه مثله ما حالا با ویژگی های خاص خودش. ولی خدا یا حقیقت در ذهن و در حیطه ی اندیشه و تصویر نمیگنجه. و اصولا هر توصیف و تصویری از خدا داشتن غلطه چون حقیقت نو به نو روان میشه.
پس مومنین بی خدایند یعنی از حقیقت تصویری ندارند.

- فکر می کنم منظورش این باشه که مومنان واقعی به وحدت با خدا رسیدن و دیگه با اون یکی شدن یکی من یکی خدا وجود نداره  هر دو یکی هستن.اون خدایی که در آسمونا  قبلا متصور میشدن دیگه وجود نداره. خدای حقیقی والاتر از اینهاست.

- اگر خدا رو به معنای تصویری که ما از خدا تو ذهن داریم بگیریم درسته. اما خوب پر واضحه که تصویر خدا با خود خدا یکی نیست.

- من یاد آیه،افبغیرالله اله ؛ افتادم.
آیا غیر خدا رو ،خدا میانگارید؟که شامل خدای ذهنی هم میشه.

- هویت فکری با خدای فکری کار میکنه..و باهاش معامله میکنه

- در این جمله به یک تعبیری با توجه به جمله" لا اله الا الله"،مومنان واقعی بدون "اله"(خدایان خودساخته) هستند،و با الله(یگانه خدای حقیقی)هستند.

- يه معني ديگه ء جمله ء مومنان بي خدايند اين ميتونه باشه كه مومنان واقعي كسي رو بعنوان اوتوريته نميشناسند. فقط خدای واقعی رو می پرستند.

- آنچه انديشي پذيراي فناست
وانچه در انديشه نايد آن خداست

- آقای پانویس بنظرم چون اکثر مردم عام هستند و همچنین تعصب دارن دیگر روی مطلب زیاد فکر نمیکنن اگر هم فکر کنن برداشت عرفانی نمیکنن ثانیاً شما انتظار داری همه، جلسات رو گوش بدن بعد بیان این جمله رو بخونن؟ اکثر و عامه مردم دقت و انصاف چندانی ندارند متاسفانه.

- این جمله یعنی همان که در عرفان با نام شرک خفی و شرک جلی از هم جدا می شوند. شرک خفی یعنی ما یک تصویر و تصور از خدا داریم. و آن تصویر ذهنی ما قطعاً خود خدا نیست. خدا که در حیطهٔ تفکر نمی گنجد! بخاطر دارم که این مبحث را شما در جلسات شرح مثنوی خوب باز کرده اید.

زین وصیت کرد ما را مصطفی(ص)
بحث کم جویید در ذات خدا

هر چه اندیشی پذیرای فناست
آنچه در اندیشه ناید، آن خداست

پس مومنان واقعی «بی‌خدا» هستند، به این معناست. یعنی در نور نور نور ... بی‌تصویری از حق هستند. و چه خوب کرده‌اید که کلمهٔ بی‌خدا را در گیومه قرار دادید. کسی کمی دقت کند، متوجه می‌شود. اما کو دقت؟!

خرف باش!

میندیش میندیش که اندیشه گری‌ها
چو نفطند بسوزند ز هر بیخ تری‌ها

خرف باش! خرف باش! ز مستی و ز حیرت
که تا جمله نیستان نماید شکری‌ها

حسرت فهم درست

این کمترین(و چه کلمهٔ زشتی. «کمترین» هنوز هست.) بارها و بارها تکرار و تاکید کرده‌ام که مطالب سایت همگی در ادامهٔ جلسات شرح مثنوی است.

کسی که جلسات را نشنیده، قطعاً هنگام خواندن مطالب سایت، برایش کج‌فهمی پیش می‌آید. و بنده وقت و فرصت توضیح مکرر آنچه در جلسات شرح مثنوی بطور مفصل و مطول عرض کرده‌ام را ندارم. جان من، عزیز من، ندارم فرصتش را. لطفاً وقت و همت بگذار و جلسات را گوش کن، عزیز برادر. تا دچار کج و بدفهمی نشوی و سخن را درست بفهمی.

اگر جلسات را گوش نکرده‌ای، این سایت را نخوان. نظر نده. قضاوت یاوه نکن. قضاوتت بزعم خودت درست است. اما اصلاً منطبق بر آنچه بنده منظورم هست، نیست. بنده مسئول اشتباه فهمیدن شما نیستم، برادر.

می‌پرسی پس منظور من چیست؟ جواب: جلسات را گوش کن تا بفهمی.

خدا پدرت را بیامرزد.

درک

-  لطفاً کمکم کنید. وقتی همسرم مشغول کاری هستش نباید بهش گیر داد. ناراحت میشه.

- خوب دقت کنید.
شما نیاز به آشنایی با تفاوت ساختار روانی مرد نسبت به زن دارید.
اینکه می‌گویید موقع کارش ناراحت میشه، طبیعیه. چون مغز مرد طوری ست که قسمت منطقی و احساسی‌اش از هم جداست. وقتی داره کار میکنه، منطق مغزش مشغوله. شما باید این رو بدانید. قسمت احساسش فعال نیست. برای همین، کار احساسی و عاطفی نمیتونه همزمان بکنه. همه مردها اینطورند.
برعکس، زنها هر دو قسمت عاطفی و منطقشون همزمان فعاله. و اگر زنی مشغول کار هم باشه و مردش بیاد پیشش، اصلا خوشش هم میاد.
شما باید مهارتها و دانش‌های از این قبیل که در ارتباط با درک حالات جنس باصطلاح مخالف است را یاد بگیرید. وقت و هزینه بگذارید و اهمیت قائل شوید برای این آموزش. تا در ارتباط با همسر و همدم خود، وضعیت روانی او را درک کنید.(او هم همینطور، نسبت بشما.)

نور نور نور نور نور نور

مؤمنان واقعی(روحي لهم فداء) «بی‌خدا» هستند!

جنسیت


مدتیه توجهم باین نکته جلب شده که چرا سینما، کتاب و رمان، موسیقی و بطور کلی محتوای فرهنگی تلخ و تاریک و دودآلود و مه‌آلود و کافه‌های پر دود و خف اینقدر مورد توجه و علاقهٔ قشری از باصطلاح اهل کتاب و فرهنگ و «فرهیختگی» هست.

جداً قابل تأمله.

و چرا انسانهای درون‌سالم و مؤمنین واقعی اصلاً با این محتواهای تلخ و تاریک میانه‌ای ندارند. و بلکه با محتواهای فرهنگی روشن، زلال، شفاف، آرام، زیبا، روان و شیرین ارتباط برقرار می‌کنند؟

جای پارک

در مجلسی نشسته‌ایم و «استاد» می‌پرسد: «شما چگونه می‌توانید هنگام رانندگی به یاد خدا باشید و آرامش داشته باشید؟».

خانمی می‌گوید: «من موقعی که دنده عوض می‌کنم، خدا را شکر می‌کنم.»

خانمی دیگر: «من وقتی دارم دنبال جای پارک می‌گردم، از خدا می‌خوام که برام جای پارک پیدا کنه. یکهو می‌بینم جلوم یک جای پارک خالی هست.»

---

دوستی می‌گوید یکی از اقوامشان به او توصیه کرده که «هر وقت خواستی زودی جای پارک پیدا کنی، یازده بار بگو «لعنت بر عمر!». مطمئن باش بسرعت جای پارک پیدا می‌کنی.»

بار عشق و مفلسی

عرض می‌شود که نمی‌دانم چرا این بار بر خلاف دفعه‌های پیش، هزینه‌های مربوط به سایت و هاستینگ آن اینقدر سنگین شده و با بضاعت ما سازگاری نمی‌کند.

غزلی دارد حافظ به این مطلع که:

ابر آذاری برآمد باد نوروزی وزید
وجه می می‌خواهم و مطرب، که می‌گوید "رسید"؟

رسم بوده است در زمان حافظ که هر وقت یکی از پیشوایان یا مشایخ مجلس داشته‌اند، در میان اهل مجلس مستمندی بود که قبلاً حاجتش را به شیخ اظهار کرده بود. شیخ هم در پایان مجلس برای رفع حاجت او از مردم یاری می‌خواست. آنگاه یکی از اهل مجلس که استطاعت برآوردن این حاجت را داشت، به صدای بلند کلمه‌یی می‌گفت که به معنای قبول رفع حاجت آن مستمند بود. مثلاً می‌گفت: «رسید» یا «ببود»، یعنی من حاضرم بپردازم و این مبلغ را «رسیده» فرض کنید.

خلاصه، معنی بیت اینگونه می‌شود:

ابر بهاری در آسمان پدیدار شده و باد نوروز می‌وزد. عید است و هنگام شادی و من مفلس. چه کسی حاضر است این حاجت را برآورده کند و بگوید: «رسید» ؟!

نظـرات

اشعار

کسی که می گوید "من متواضعم"، یعنی در فکر خود خودش را متواضع می داند، با تواضع هیچ نسبتی ندارد.

این در مورد باقی صفات هم جاری ست.

کسی تواضع دارد که نمی داند متواضع است. کسی بخشنده است که نمی داند بخشنده است، تصویری از بخشنده بودن ندارد.

ترس از

ما از اینکه خودمان را بپذیریم وحشت داریم! بهمین خاطر گرایش به ایده‌آل‌ها داریم.

اتوجوکر

ای خنک جانی که عیب خویش دید
هر که عیبی گفت آن بر خود خرید

عیب کردن خویش را داروی اوست
چون شکسته گشت جای ارحمواست

هر کسی گر عیب خود دیدی ز پیش
کی بُدی فارغ وی از اصلاح خویش؟

غافل هستیم ما ز خود جان پدر
لاجرم جوییم عیب همدگر

من نبینم روی خود را ای شمن
من ببینم روی تو٬ تو روی من

مخاطب

روی سخن بنده با فرد است، یک فرد. نه جمع، نه گروه.

چرا که فرد واقعیت دارد. جمع یک مفهوم ذهنی‌ست.

مردم، جنگل، دولت، و چنین کلماتی نمایندهٔ یک مفهوم ذهنی‌اند، نه یک موجود درک‌کننده و واقعی.

مورد خطاب قرار دادن یک مفهوم، برابر است با یک وهم و خیال را مخاطب گرفتن.

این تنها فرد است که موجودی واقعی‌ست. و فرد است که می‌تواند تغییر بنیادی کند، متحول شود. نه توده.

روی دلآرا

چه جملهٔ جالبی‌ست «المفلس في امان اللّه».
ترجمه‌اش می‌شود: فرد مفلس در امان خداست.

کسی در امان حق است که از هویت، شخصیت و نفس، مفلس است.

آیینهٔ رابطه

بهترین آینه برای شناخت خودمان، رابطه است.

ما در رابطه‌هایمان بوسیلهٔ مشاهدهٔ افکار، بوسیلهٔ توجه به آنچه در ذهن می‌گذرد، می‌توانیم خودمان را بشناسیم.

در روابطمان با انسان‌های دیگر و حتی با حیوانات و گیاهان.

صبر، صبر، صبر

هر وقت ندای اعتراض «من» بالا برود، یعنی کار مفیدی در حال انجام است.

رنج گنج آمد که رحمتها دروست
مغز تازه شد چو بخراشید پوست

آنچه گوید نفس تو کاینجا بد است
مشنوش چون کار او ضد آمدست

هرچه بینی سود خود زان می‌گریز
زهر نوش و آب حیوان را بریز

ایمنی بگذار و جای خوف باش
بگذر از ناموس و رسوا باش و فاش

آزمودم عقل دوراندیش را
بعد ازین دیوانه سازم خویش را