مدتیه توجهم باین نکته جلب شده که چرا سینما، کتاب و رمان، موسیقی و بطور کلی محتوای فرهنگی تلخ و تاریک و دودآلود و مهآلود و کافههای پر دود و خف اینقدر مورد توجه و علاقهٔ قشری از باصطلاح اهل کتاب و فرهنگ و «فرهیختگی» هست.
جداً قابل تأمله.
و چرا انسانهای درونسالم و مؤمنین واقعی اصلاً با این محتواهای تلخ و تاریک میانهای ندارند. و بلکه با محتواهای فرهنگی روشن، زلال، شفاف، آرام، زیبا، روان و شیرین ارتباط برقرار میکنند؟
۳ نظر:
سلام پانویس جان ؛ میشه لطفا بگید محتوای فرهنگی روشن یعنی چه؟ چند روزه اومدم پرستاری مادر شوهر ایشون خانم مومني هستند به قول شما ساده دل و مؤمن.... حال و احوال و صحبتهاشون با مردم برام هم جالب و هم عجیب ... مثلا با صدای محکمی صحبت می کنند بعد یک دفعه احساساتشون غلیان میکنه و چند لحظه بعد دوباره محکم و رسا شروع به حرف زدن میکنند....یه بار به من می گفتن شما این کتاب ها که ميخونبد یادتون هم مبمونه
فیلم فروش: اینو ببر خیلی حرف و معنی توش هس
خریدار: اینجور فیلما رو نمی بینم من فقط فیلمی می بینم که سرگرمم کنه نه این که حالمو بد کنه
مشتری دیگر با موها و ریشی بلند پوزخندی می زنه و میگه "اینجور فیلما رو نمی بینی"
چون گروه اول عاری ازآرامش هستندوبه دنبال تأییدازآدمایی که مثل خودشونن ودرحقیقت چیزی هم ازآرامش بهشون نمی دن ،چون ازدرون تهی اندوریشه شون توی یه خاک حاصلخیزوپرآب نیست.
مؤمن به معنای واقعی درونش پرخداست،پرخداکهخالی نیست ودنبال چیزی نمی گرده.
گروه اول عقل جزئی روملاک کارشون قراردادن.
گروه دوم عقل ناقص رورهاکردندوخودشون روبه دامن عشق ناب خدایی افکندند.
گروه اول می خوان دنیاواجتماع روعوض کنن ونهایتاًاگرکاری کنن جزفسادوجنگ وتباهی ظاهری ویافکری وعقیدتی نیست.
گروه دوم به فکراصلاح درون خودشون هستندوتغییرنمی خوان بدن مگرخودشون رو.
ارسال یک نظر