تولدت مبارک!


   گفته‌اند جلال‌الدین محمد وقتی صدای مؤذن می‌آمده، برمی‌خاسته و می‌گفته:

نامت بماند تا ابد
ای جان ما روشن ز تو

و می‌دانیم که او محمد(ص) و پیامش را عصارهٔ پیام همهٔ پیامبران می‌داند:

نام احمد نام جمله انبیاست

   او منتی بود، رحمتی بود خاص که نیروی گردانندهٔ هستی بر انسان‌ها جاری کرد و از هزار و چهارصد سال پیش تاکنون هر کس از قماش مولوی‌ها و حافظ‌ها و سعدی‌ها و اقبال لاهوری‌ها و ملاصدراها آمده، ریزه‌خوار او و قرآنش بوده‌اند و سر تواضع و افتادگی پیش پیامش خم کرده‌اند.

   محمد(ص) بی‌سواد بود، امی را بمعنای بی‌دانش، علاوه بر اهل مکه بودن، آورده‌اند. و این بسیار بر فحوای کلام و عرفان مولانا منطبق است. که دانش را مانع بینش می‌داند.

رومیان آن صوفیان‌اند ای پدر
بی ز تکرار و کتاب و بی هنر

لیک صیقل کرده‌اند آن سینه‌ها
پاک از آز و حرص و بخل و کینه‌ها

رهایی از دانستگی اصل است در عرفان، در زندگی.

نگار من که به مکتب نرفت و خط ننوشت
به غمزه مسئله‌آموز صد مدرس شد

 جان سخن محمد این بوده که «هیچ معشوقی، هیچ محوری، هیچ اصلی در زندگی نیست جز یک محور، یک اصل، یک قبله و یک معشوق. و آن فطرت توست، ای انسان. دور آن بگرد. قربان آن برو.» لا اله الا الله، فاعبدوه. والسلام.

   و همین سخن، در کتابش، که از همهٔ کتابها متفاوت است، باز شده است و راهکار این قربانی شدن در انواع تمثیل‌ها، داستان‌های انبیاء، دستورات، هشدارها، توصیه‌ها، شناخت‌ها، روش و نکات، در کتابش آمده. البته که اینها به زبان ۱۴۰۰ سال پیش است و در هر زمان باید جان کلامش و تعلیماتش به زبان روز بیان شود.

   خود او هشدار داده که کتابش را فراموش نکنیم. بخوانیمش. نه روخوانی و از بر کردن الفاظ و جملاتش. خواندن بمعنی تأمل و مداقه در آن، و برگرفتن آموزه‌های آن و عمل به این تعلیمات در زندگی روزانهٔ شخصی و فردی‌مان. که اگر قرار است جامعه هم بهره‌مند شود، از طریق عمل فردی بهره‌مند می‌شود.

   عده‌ای کتاب و تعلیمات او را بهانهٔ خشونت کردند و می‌کنند. هر کس سودای هر چه دارد، از قرآن و یا هر کتاب و ابزار دیگری برای سودا و نیت خودش بهره‌ می‌گیرد. مولانا و حافظ قرآن می‌خوانند و ابوبکر بغدادی و بن لادن هم  قرآن می‌خوانند! آدم شرور از هر چیزی مستمسک می‌سازد برای شرارت و خشونت و جنگ و دعوا، و آدم سالم و اهل صلح هم چون سودای آسمان و بهشت درون و نور درون دارد، از همان ابزار قرآن وسیلهٔ بالا رفتن به دنیای درون می‌سازد. تا چه موتوری در افراد روشن باشد.

   خود کتابش گفته است که همین قرآن وسیلهٔ بدبختی هم هست! تا چه کسی سراغش بیاید. انسان ظالم(بخویش) تنها ضرر از قرآن می‌برد، و انسان مومن از آن شفای دل و رحمت نصیب می‌برد. پس کتاب محمد هم هدایت‌کننده است و هم گمراه‌کننده.

زآنکه از قرآن بسی گمره شدند
زاین رسن قومی درون چَه شدند

مر رسن را نیست جرمی ای عنود
چون تو را سودای سر بالا نبود

با طناب هم می‌شود به ته چاه رفت و هم می‌شود از چاه درآمد. تا نیت فرد چه باشد. تا رویکرد و منظورِ فی‌الحالِ فرد چه باشد. قرآن کتابی‌ست که نسبت به کسی که آن را مطالعه می‌کند، تغییر کاربری می‌دهد! بسته باینکه چه کسی آن را دستش می‌گیرد، عملکرد متفاوت دارد. (حتی آشکار کردن بطونش بسته به کیفیت درونی فردی دارد که آن را مطالعه می‌کند). پس قبل از استفاده از آن، جانت را رسیدگی کن، شستشویی کن(و آنگه به خرابات خرام)، صیقلی بده. چرا که خودش در همان ابتدا می‌گوید من برای خودمراقبان هدایت‌کننده هستم.

   پس اولین و از اصلی‌ترین آموزه‌های کتاب محمد، همان مراقبت از خویش است. و برای مراقبت از هر چیزی، مثلاً جهت مراقبت از یک گلدان، درخت، یک حیوان خانگی، یک انسان، یک اتومبیل، باید قاعدتاً اول آن را شناخت. تا ماشین را نشناسیم که نمی‌توانیم نیازهایش را بشناسیم، و لذا نمی‌توانیم بدانیم مراقبت از آن اصلاً لزومی دارد یا نه، و اگر دارد، به چه صورت باید از آن مراقبت کرد. اینطور نیست؟ هر کس خودش را بشناسد، می‌تواند بداند چطور از خودش مراقبت کند.

   و پس از این مراقبت است که وقتی سراغ قرآن بیاید، او را از چاه احوالات تیره و تاریک بیرون می‌کشد و از ترس و غم نجات می‌بخشد، که: دوستان خداوند لا خوف علیهم و لا هم یحزنون.(هر انسانی قابلیت بالقوهٔ دوست خداوند بو‌دن را دارد.)

   باری، پی بردن به این آموزه‌ها، اگر پیامبران نبودند، البته ممکن بود میسر باشد و انسانها با تأمل و تفکر در زندگی شاید چیزهایی را درمی‌یافتند، اما کار از طریق پیامبران بسیار بسیار تسریع، تسهیل و ساده شد. مثلاً آموزهٔ «مشاهده‌کننده همان مشاهده‌شونده است» را بنظر شما آیا عرب بیابان‌گرد آن زمان می‌توانست درک کند؟ والله ما انسان‌های امروزی هم جانمان درآمد تا فهمیدیم یعنی چه، حالا چه انتظاری می‌توان از آن فرد بیابانگرد داشت تا مفهوم توحید را درک کند؟ پیامبران با ساده کردن مفهوم توحید، کار را بسیار بسیار آسان کردند. از گره‌ها و پیچ و خم‌های فلسفی و عقلی انسان را معاف کردند. و البته همهٔ اینها را پروردگارشان کرد. آنها جدای از پروردگارشان نبودند و تحت ارادهٔ او چنین رحمتی(تسهیل و تسریع فهم پیام) کردند.

   بر ما باد که شناختمان از پیام و جان سخن محمد و پیامبران را به‌روز، تازه و عمیق کنیم و مسلمانی ز سر گیریم. چنین باد به عنایت سکوت.

   ای خداوند ما، محمدت را در ما متولد کن، که چنین تولدی مبارک است.

نامت بماند تا ابد
ای جان ما روشن ز تو

@Panevisdotcom

۱ نظر:

morteza.deyanatdar گفت...

ذَلِكَ الْكِتَابُ لَا رَيْبَ فِيهِ هُدًى لِلْمُتَّقِينَ
قرآن کریم

در نبی فرمود کین قرآن ز دل
هادی بعضی و بعضی را مضل
مولوی

این یکی از بهترین ترجمه هایی از قرآن(البته و یا ترجیحاً برای تحقیق) است که تا کنون آمده:

http://tayyebin.net/shop/book.php?id=1015

ترجمه تحت اللفظی قرآن کریم
به صورت رنگی، و ترجمه هر کلمه در زیر آن کلمه قرار دارد.
بدون توضیحات اضافی.
با رسم الخط عثمان طه و درشت
ترجمه مولانا محمود حسن شیخ الهند
تصحیح، بازترجمان و ویرایش محمد علی کوشا
---------------------
از جمله امتیازات ظاهری و شکلی این اثر علاوه بر دقت و انتخاب واژگان مصطلح و معمول به عنوان معادل کلمات قرآنی، نوع چاپ آن هم در تمام صفحات چهار رنگ است و کلمات با رنگ های گوناگون مزین شده اند. به این گونه که هر واژه فارسی به رنگ همان کلمه قرآنی است که دقیقاً زیر آن قرار گرفته است. به گمان من و ناشر محترم، رسالت این ترجمه؛ آشنایی خوانندگان قرآن با معادل های واژگان فارسی است. در واقع این اثر، جنبه لغت-معنی واژه های قرآن کریم را دارد. این سبک کار، کم سابقه است و خوانندگان قرآن در معادل یابی واژگان فارسی آن به درستی رهنمون می شوند. البته در ویرایش اثر، تلاش ویراستار بر آن بوده که تا سرحد امکان ذهن خواننده قرآن را به مقصود هر آیه نزدیک کند؛ هر چند شما می دانید چنین رسالتی از عهده یک ترجمه تحت اللفظی بر نمی آید.

ارسال یک نظر