این بوی روح پرور از آن خوی دلبرست
وین آب زندگانی از آن حوض کوثرست
ای باد بوستان مگرت نافه در میان!؟
وی مرغ آشنا مگرت نامه در پرست!؟
بوی بهشت میگذرد یا نسیم دوست!؟
یا کاروان صبح؟ که گیتی منورست
این قاصد از کدام زمینست مشک بوی!؟
وین نامه در چه داشت که عنوان معطرست!؟
بر راه باد عود در آتش نهادهاند
یا خود در آن زمین که تویی خاک عنبرست؟!
گفتیم عشق را به صبوری دوا کنیم
هر روز عشق بیشتر و صبر کمترست
در نامه نیز چند بگنجد حدیث عشق؟
کوته کنیم که قصهٔ ما کار دفتر است
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر