یکی از معانی «لا اله الا الله» این است که هیچ معبود دیگری در حقیقت معبود تو نیست، ای انسان. هر معشوقی، هر چیزی که ذهن و زندگی تو محور آن است، باطل است!
یعنی محور و کعبه و قبله و مرکز زندگیات اگر غیر از حق باشد(نیستی، عدم، الله)، زندگیات گرفتار اعوجاج و انحراف و بیهودگیست. در مسیر سالمش نیست. و بالتبع احساس خوشبختی و سبکی در زندگیات، در تو، وجود نخواهد داشت.
تمام آن افکار و آن ارزشهای اجتماعی که دائماً ذهن ما آنها را قبله و معشوق و محور و معیار زندگی قرار داده، همه خدایان غیرواقعیاند. اینها حق نیستند. ما، متاسفانه، اینها را میپرستیم. توجه ما، دغدغهٔ ما، محور ما اینها شدهاند. این مفهوم شرک است.
آیا لحظه به لحظه آنچه واقعاً دارد در ذهن من میگذرد و من دغدغهاش را دارم، کسب ارزشهای اجتماعی نیست؟ آیا من دائماً نگران قضاوت تو، قضاوت عمه و خاله و دوست و رفیق نیستم؟ آیا به دنبال تایید و به به شنیدن و جلب نظر دیگران نیستم؟ خیلی روشن است که اینها همه معشوقهایی هستند که من دارم. و همه فکرند و توهم!
چرا توهم؟
آن لحظه که من دارم به قضاوت تو فکر میکنم، به اینکه چه بگویم، چه بکنم که در چشم تو و دیگران قابل توجه جلوه کنم، آن «تو» و آن «دیگران» دقیقاً در آن لحظه چه هستند؟ آیا جز این نیست که افکار خود من هستند؟! و این یعنی توهم. خدای من یک مشت فکر و وهم است. خدایان من!
«الله اکبر» یعنی خدای واقعی والاتر از آن است که وصف شود. در حیطهٔ اندیشه و فکر واقع شود. «سبحان الله» یعنی خدای واقعی منزه و پاک است از وصف شدن و به تصویر ذهنی در آمدن.
آنچه اندیشی پذیرای فناست
آنچه در اندیشه نآید آن خداست
(مثنوی معنوی)
آنچه اندیشی پذیرای فناست
آنچه در اندیشه نآید آن خداست
(مثنوی معنوی)
این یعنی عدم و سکوت ذهنی(نبود هیچ فکری در زمینهٔ معنویت)، این همان خداست. یعنی ای انسان، معشوق تو(اله یعنی معشوق) و معبود تو(عبد یعنی هموار شده، تسلیم شده) فقط و فقط حقیقت است، سکوت درونی توست، نیستیست. نه این همه افکار و ارزشها و دغدغهها که دائماً نگران آنها هستی و دلت برای آنها میتپد! آنها همه خدایان خیالی و توهمیاند. دور آنها نگرد! آنها را طواف نکن!
محور و سمت و سوی زندگیات را از آنها برگردان، تغییر بده. حق را در اولویت زندگیات قرار بده. بگذار هر چه میخواهد بشود، بشود. هر چه!
مگر به روی دلآرای یار ما ور نی
به هیچ وجه دگر کار برنمیآید
(حافظ)
مگر به روی دلآرای یار ما ور نی
به هیچ وجه دگر کار برنمیآید
(حافظ)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر