اگر من عادت به درغلتیدن به آغوش این و آن کنم و خودم را حفظ نکنم، روانم کیفیت لطافت، آرامش، استغناء، عمق، وفا و تعهد ذاتی خود را از دست میدهد. و بجای آن، احساس دور افتادن، تنهایی و خالی بودنی میکنم که هیچ چیز و کس جای آن را پر نمیکند.
و بالتبع و بالطبع ارتباط واقعی با زندگی نمیتوانم برقرار کنم. دچار اوهام و عالم هپروت میشوم و بدتر اینکه این اوهام را جای حالات خاص روحی و جذبه میگیرم!
راه بسیار روشن است.
یا حریص البطن عرج هکذا
انما المنهاج تبدیل الغذا
یا مریض القلب عرج للعلاج
جملة التدبیر تبدیل المزاج
ایها المحبوس فی رهن الطعام
سوف تنجو ان تحملت الفطام
ان فیالجوع طعام وافر
افتقدها وارتج یا نافر
ترجمه:
ای حریص به خوردن، اینگونه تامل کن، براستی که راه روشن حقیقت مبدل کردن غذاست.
ای بیماردل، برای درمان تغییر جهت بده، تمام تدبیر اینست که مزاجت را مبدل کنی، تغییر دهی.
ای در اسارت خوراک، آنگاه نجات مییابی که پرهیز را تحمل کنی.
براستی که در گرسنگی خوراک فراوانی هست(!)، ای کسی که فرار میکنی، آن را طلب کن(گرسنگی را) و چشم امید بدار.
۵ نظر:
سلام
لغتیدن؟!
رجوع شود به:
http://podcast.panevis.com/2014/01/0246-hemmat.html
مثل اینکه شما فقط نظرات دوستانتون رو تایید میکنید!! از جمله آقای دیانت دار. جالبه!
چقدر هم که اون کامنت اول ایشون رو که تایید کردید مهم و با محتواس!!!
واقعا همین طوره..من از گرسنگی میترسم...برای همین همیشه مجهز این رو اون ور میرم..
ارسال یک نظر