نیروی جاذبه


   بسیاری از اشکالاتی که ما بر «موجود»ی بنام «خدا» می‌گیریم، ناشی از تصور انسان‌وار بودن ما از «خدا»ست.

   اینکه این همه اصرار می‌شود که «هیچ چیز مثل او نیست»، «نه زاده و نه زاده‌شده»،  «بی‌نیاز است»، «کاملا متفاوت است»، «زنده است و قائم به ذاتش است» یعنی اینکه موجودی از جنس ما و از جنس هیچ چیز دیگر که بشود تصور کرد، نیست. «چیزی» کاملا متفاوت که در تفکر و تصور هم نمی‌توان تصور و تصویر و حتی یک نمایی از او داشت.

   اما ما انسان‌ها که اسیر ذهن و تصور و فکر کردن و نحوهٔ اندیشیدن‌مان هستیم، بهرحال از «او» تصوری داریم. همهٔ ما. و بسیاری از مشکلات ما در درک عملکرد «خدا» از همین نحوهٔ تصور ما ناشی می‌شود. 

 بلاتشبیه، بد نیست حداقل این تصور را به تصوری مانند یک نیرو، مانند جاذبهٔ زمین، تشبیه کرد. لااقل در این تصور، انسان‌وار بودن «او» وجود ندارد. حداقل تصوری متعالی‌تر است. یک نیروی عام و همه‌گیر و جهان شمول، و البته ساکت(!) مانند جاذبه.

و البته باز هم تاکید می‌شود که: بلاتشبیه!




هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر