صلوات


   فرد وقتی در خودش غور و تأمل کند و به شناخت احوال خودش بپردازد، آنوقت است که می‌تواند زندگی، آفات و فواید آن را بشناسد و رابطهٔ صحیح با زندگی برقرار کند. هم دنیای بیرونی را صحیح بشناسد و رابطه و تعاملش با آن را درست تنظیم کند. وگرنه احوالی سرگشته دارد و دائماً به چه‌کنم چه‌کنم و گم‌گشتگی مبتلاست.

   نیز، وقتی می‌توان دیگران را شناخت که خود را بشناسیم. وقتی ما به کسی سلام می‌دهیم، با شناختی که از او داریم، یعنی با آنچه از او می‌شناسیم داریم ارتباط برقرار می‌کنیم. صلوات یعنی ارتباط با شناختی که از محمد(ص) داریم. و این شناخت از ایشان میسر نمی‌شود، مگر اینکه من ابتدا خودم را بشناسم و آنوقت وقتی کلام او را می‌خوانم، عمق سخن او، نگاهش به زندگی، شناخت و جهان‌بینی او، را متوجه شده باشم. چرا که هر انسانی پشت سخنش پنهان است.

   پس، ابتدا شناخت خویش است، سپس شناخت محمد از طریق سخنش. بعد از آن، وقتی به او درود می‌فرستم، در حقیقت دارم به شناختی که از او دارم درود می‌فرستم و ارتباط برقرار می‌کنم. حال هر چه شناختم از خودم ژرف‌تر باشد، قاعدتاً شناختم از عمق سخنان و پیام ایشان(قرآن و مجموعه سخنان ایشان) عمیق‌تر است. و لاجرم درود فرستادن من می‌شود ارتباط با سطحی عمیق‌تر از درون خودم. لذا صلوات بسته به اینکه فرد در چه سطحی از درک و آگاهی و شناخت باشد، عمقش متفاوت است. 

   باز هم می‌بینیم که شناخت خویش از لحاظ نفع و فایده حرف اول و آخر را می‌زند. که معرفت النفس انفع المعارف. (شناخت خویش سودمندترینِ شناخت‌هاست.)


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر