ایمان و عمل


موضوع بعد، در ترتب بودن ایمان و عمل صالح هست. اینکه چرا در قرآن بیشتر جاها تا حرف از ایمان میاد، عمل صالح پشت بندش میاد؟

تفسیر سنتی این موضوع اینه که ایمان بدون عمل صالح فایده نداره. باید عمل صالح هم باشه.

که البته تفسیر بدی هم نیست. مفیده.
شبیه همون بحث علم و معرفت، دانش و مهارت.
یعنی ایمان لازمه اما کافی نیست...

اما

شاید بشه نگاه عرفانی یی هم از ترتیب داشتن عمل صالح بعد از ایمان، داشت.

و اون اینکه عمل صالح عملی هست که در اون "خود" نیست. یعنی بدون اشعار. چرا که ایمان، اشعار رو می بره.

پس اگر ایمان باشه، عمل صالح در تبع میاد بصورت اتوماتیک.

هرکه کارد قصد گندم باشدش
کاه خود اندر تبع می آیدش

پس، شاید وقتی میگه ایمان و عمل صالح، مثل اینه که بگیم کسی که "سیر هست و غذایی نمیخواد، چه و چه...".
کسی که سیره معلومه که غذایی نمیخواد، خودبخود. اما جهت روشن شدن قضیه و تاکید بر اینکه کسی که سیره، حتما و مطمئنا غذا هم نمیخواد.

پس کسی که ایمان داره، حتماً و مطمئناً عمل صالح هم انجام میده.

و البته خودجوش و بدون اینکه خودش بدونه.

برگرفته از گروه خودشناسی

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر