هر فرد قبل از اقدام به زندگی مشترک، باید مهارت برای شادی و آرامش خودش را داشته باشد. مهارتهای خوشبخت نگه داشتن خودش را داشته باشد.
اگر فردی بدون داشتن احساس شادی و آرامش(خوشبختی) وارد رابطه و زندگی مشترک شود، مثل اینست که کسی بدون اینکه دوچرخهسواری بلد باشد، کسی را هم ترک خودش سوار کند!
بنابراین، اینکه ما فکر کنیم ازدواج کنیم، بریم در رابطه و زندگی مشترک شروع کنیم، تا خوشبخت «بشیم»، کاملاً از اساس غلط است. غلطی دوبل.
۳ نظر:
فرمایشت صحیح.
ولی تااومدعاقل فکرکنه،دیوونه زدورفت وبردوخورد.
هفت مرغ عشق راعطارخورد
ماهنوزاندرغم یک جوجه ایم
چون می خواستیم خودمون به کمال مطلق برسیم وکسی راپیداکنیم که کامل باشدوبال پروازوتاکجاهاپروازکنیم.
غافل ازاینکه باهم بودن دوجنس ودرک شرایط جنسیتی که خودت نیستی وگذشت ودوست داشتن ولباس هم بودن ،مارابه سکینه ومودت ورحمت می رساند.
دیکته ی ننوشته هیچ غلطی ندارد،بایدواردزندگی شد وساخت وسازگارشد.
حرف شماحکایت گلستان سعدی روبه یادم آوردکه جوانی می خواست به سفربرودوکس دیگر(پدریابزرگتری)اوراازانجام سفرمنع می کردوبه ماندن دروطن تشویق می کرد.
ازدواج وباکسی دیگرزیریک سقف زندگی کردن هم همین سفره،غیرقابل پیش بینی،درسته بایدمقدمات سفروهمسفرخوب روقبل ازسفرمشخص کرد،ولی بالاخره بایداقدام کردفباوجودضعفهی شخصیتی خودوطرف مقابل وساختن خودواحترام به دیگری.اگروارداین سفرنشیم،پس ازگذشت عمر،فقط حسرتی برامون میمونه که چرادل به دریانزدیم،به کسی که دوستمون داشت روی خوش نشون ندادیم،به کسی که دوستش داشتیم توجه نکردیم تاخسته شدورفت و....
جسارت بایدبه خرج داد،خاصیت عشق وخاصیت زندگی همینه.
قدم به ناشناخته ها
حالاهی بیاتوجیه کن وبگونه
خوت وخودم می دونیم که ترسه همه ی این توجیهات برای اینکه تعهدنپذیریم.مجردی زندگی کردن بی دردسرتروراحت تره.چالشی هم برای کناراومدن وحل مشکل خودت وهمسرت وبچه وفامیل زن و....نداری.
آقای ناشناس!
شما اصلا خیلی پرت تشریف دارید!
اصلا نمیدونی آقای پانویس منظورشون چیه!!
ایشان کجا با ازدواج مخالفت کرده اند؟!!
چرا تهمت و بهتان می زنی؟؟
برو خودت رو درست کن...
بسیاری اززندگی هامتأسفانه حکایت همان ماشین پنچروبی بنزین ویه ایل آدمه که سوارشن،وهنوزمسافتی نرفته یاتصادف می کنه،یابنزین تموم می کنه وهمه روعلاف ودربدرمی کنه.(مثل ازدواج های زیادمنجربه طلاق شده وفرزندان بی سرپرست وبدسرپرست وآواره ی بهزیستی وبزهکارو....)
ولی میشه یه چیزقشنگ هم راجع به این نگاه گفت.
دونفرهمدیگه رودوست دارند،هرکدوم ازتوان وضعف خودش خبرداره ،ولی قدرت عشق روهم درک می کنه وتوی دلش آتیش می گیره.
زندگی دوچرخه شونه،دوچرخه سواری هم هی بلندویانیستند.
هرکدوم میادپشت دوچرخه ی زندگی رونگه میداره تااون یکی سواربشه وتعادلش به هم نخوره تابتونه کم کم سواری رویادبگیره،بعدش نوبت اون یکی میشه واون پشت دوچرخه روبرای نفرقبلی می گیره تااون هم کم کمک یادبگیره، بعددوتاییشون یادمی گیرند.بعدش وضعشون بهترمیشه ویه موتورمی خرن ،بعدش یه ماشین وبه همدیگه کمک می کنن که ازپس سواری دوچرخه وموتوروماشین وبعدش شاسی بلندو...زندگی بربیان واین میشه داستان پرماجرای زندگی.
همدلی،صفا،گذشت وسازش درست ومنطقی،حل کردن مشکلات به جای حذف اونهاویاخط خطی کردن وپاره کردن برگه ی امتحان زندگی که مردودی وطلاق به بارمیاره.
کاش یکی روداشته باشی که پشت دوچرخه ی زندگی متأهلی روبگیره و
کاش خودمون جنم داشته باشیم بامهربونی ومقتدرانه پشت دوچرخه ی زندگی یکی دیگه روبگیریم.
آمین
ارسال یک نظر