«عید شما مبارک»؟!



گفت آن را جمله می‌گفتند خوش
مر مرا هم ذوق آمد گفتنش

   مناسبت‌های تقویمی وقتی نسبتی با درون انسان ندارند، چیزی جز تقلید و جوگیری و شور حسینی برداشتن نیستند. چون همه جشن می‌گیرند و «شادند»، من هم «باید» بحکم این حرکت اجتماعی و همه‌گانه(!) شاد باشم! «شاد»! و در حقیقت ادای شادی را درآوردم. چون روز و مناسبت عید و چه و چه هست، و همه به هم «تبریک» می‌گویند، من هم باید همراه جمع شوم! و این ایام جوگیری که گذشت، زندگی و روابط و درون‌مان همان آش است و همان کاسه.

   چند سال پیش بطور اتفاقی لحظهٔ سال تحویل را در قم بودم با دوستی. خدا می‌داند چه بلوایی به پا شد وقتی به دقایق تحویل سال نزدیک می‌شدیم. ملت ریخته بودند دور ضریح حرم حضرت معصومه(س) و چه شلوغ می‌کردند. گویی قرار است در آن لحظه چه اتفاقی بیافتد! خلاصه آنکه نیم ساعت بعد از تحویل سال، آمبولانس آمد داخل صحن و کسانی که زیر دست و پا له شده بودند را برداشت و برد. نمی‌دانم، مگر آن لحظه چه می‌شود؟!

   ما فکر می‌کنیم از آن افرادی که فکر می‌کنند در لحظهٔ سال تحویل اتفاق خاصی می‌افتد و جوگیر می‌شوند، جداییم. در حالیکه در یک مقیاس بزرگتر، ما هم جوگیر این روزها و حال و احوال مناسبتی و اجتماعی آن هستیم. اینطور نیست؟ واقعاً مگر این روزها چه اتفاق واقعی و درونی در من و تو اتفاق می‌افتد که یکهو شور برمان می‌دارد؟! آیا غیر از این است که چون همه می‌گویند «خر برفت و خر برفت»، من هم همان را - رفتاراً - تکرار می‌کنم؟

گفت آن را جمله می‌گفتند خوش
مر مرا هم ذوق آمد گفتنش

خلق را تقلیدشان بر باد داد
ای دو صد لعنت بر این تقلید باد

   بهار جان اسیر زمان و مناسبت نیست. ایام و مناسبت‌های اجتماعی به انسان شادکامی حقیقی نمی‌دهد. بلکه انسانی که جانش بهاری است، به روز و روزگار خودش برکت و سرزندگی می‌دهد. 

دلتان بهاری و خودتان مبارک باشید!



۱ نظر:

ناشناس گفت...

از دید و بازدیدها و روبرو با افرادی که می دانم هیچ میلی به همصحبتی با آنها ندارم فراری هستم . به سختی تلاش می کنم رد ّ ِ زخم های عمیقی که برروح و روانم نمایانند را کمرنگتر کنم .فقط نمی دانم این فرار از فامیل و دوست و آشنا بازی ِ هویت فکری است یا روند طبیعی ِ دوره ی خودشناسی است که طی می کنم . همینقدربگویم که ندیدن فامیل حالم را خوب می کند!

ارسال یک نظر