تمرین


   مردن و باختن را می‌شود تمرین کرد. از همین لذت‌های کوچیک کوچیک گذشتن. مثلاً لقمهٔ آخر غذا، یک قطعه کیک یا شکلات،  یک غذای خوشمزه، باختن در یک بازی رقابتی و ...  یا بهتر از اینها، گذشتن از لذت فکر کردن و ور رفتن به موضوعی خاص که دوست دارم به آن دائماً فکر کنم.

   و خیلی چیزهای دیگر که هر کس با دقت بر درونش می‌تواند تشخیص دهد که از چه چیزی لذت می‌برد.

   مردن بر همین چیزهای کوچک رفته رفته شیوهٔ چگونه مردن بر کلیت «خود» را ملکه می‌کند و آدم دستش می‌آید چطور ببازد و «بمیرد».