زاویه دید

گفته ایم این را که محور اصلی تمام رفتار، گفتار، رابطه و کلاً زندگی انسان اسیر هستی خیالی(یعنی "من") اینست که به همه و خودش حالی کند که "من اینم". (و این جریان در راستای تثبیت تصوری هستی ست.)

تا اینجا روشن است؟ خُب، حالا: "عجب انسانیه!"، "چه شخصیتی داره!"، "چه آدم باهوشیه!"، "چه آدم زرنگیه!"، و...  هم در حقیقت شکلهای دیگر "من اینم" هستند. ببین چطور:

هستی پنداری یا همان "خود"(که چیزی جز مُشتی فکر نیست)، در خیالات و فانتزی هایش گاهی زاویه دوربین را تغییر می‌دهد و از دید دیگران به خودش نگاه می کند تا(بمنظور تثبیت هست بودن) تحسین و تحیر دیگران را(خیالاً) دریافت کند.

مثلاً من دائماً خیال می کنم در جمعی، روی سن نمایش، در جلسه ای، در کنسرتی هنگام نواختن سازی، در حال سخنرانی ئی، در جمع دوست و آشنایانی و...  خلاصه در چنین فضاهایی قرار دارم و در حال اظهار هنر یا فضل در کردن هستم و دیگران دارند مرا تماشا می‌کنند و تأیید و تحسینم می کنند و به زبان بی زبانی (یا بازبانی) می‌گویند: "آفرین!"، "بارک الله!"، "عجب آدمیه!"، "چه شخصیتی داره!" و از این دست کامنتهای تحسین و تایید و تثبیت کننده ی هستی.

این خیالات در حقیقت شکل دیگر همان "من اینم" هستند، فقط زاویه دوربین تغییر داده شده.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر