قدر

شاها من ار به عرش رسانم سریر فضل
مملوک این جنابم و مسکین این درم

من جرعه نوش بزم تو بودم هزار سال
کی ترک آب خورد کند این طبع خوگرم؟

گر برکنم دل از تو و بردارم از تو مهر
این مهر بر که افکنم این دل کجا برم؟

نامم ز کارخانه عشاق محو باد
گر جز محبت تو بود شغل دیگرم

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر