آیا میتوانید سکهای داشته باشید که فقط یک رو داشته باشد؟ شاد شدن به داشتن تعلقات و اعتباریات مانند پول، شهرت، مدرک، جایگاه اجتماعی و غیره دقیقاً مانند این است که یک سکه داشته باشید و انتظار داشته باشید فقط یک رو داشته باشد!
وقتی من از داشتن خوشحال میشوم، لاجرم از نداشتن ناراحت میشوم. وقتی من به داشتن شادی میکنم، از نداشتن، از از دست دادن ناراحت میشوم و رنج میکشم.
خوشحالی از تعلقات، یک روی سکه است و این سکه دو رو دارد، روی دیگرش رنج است. هیچ سکهای نمیتواند فقط یک رو داشته باشد.
(مگر سکهای که «نباشد»! این سکه تماماً روست! این سکه قابل تصور نیست!)
۱ نظر:
غزل شمارهٔ ۲۵۵۲
دیوان شمس
کجا باشد دورویان را میان عاشقان جایی
که با صد رو طمع دارد ز روز عشق فردایی
طمع دارند و نبودشان که شاه جان کند ردشان
ز آهن سازد او سدشان چو ذوالقرنین آسایی
دورویی با چنان رویی پلیدی در چنان جویی
چه گنجد پیش صدیقان نفاقی کارفرمایی
که بیخ بیشه جان را همه رگهای شیران را
بداند یک به یک آن را بدیده نورافزایی
بداند عاقبتها را فرستد راتبتها را
ببخشد عافیتها را به هر صدیق و یکتایی
براندازد نقابی را نماید آفتابی را
دهد نوری خدایی را کند او تازه انشایی
اگر این شه دورو باشد نه آتش خلق و خو باشد
برای جست و جو باشد ز فکر نفس کژپایی
دورویی او است بیکینه ازیرا او است آیینه
ز عکس تو در آن سینه نماید کین و بدرایی
مزن پهلو به آن نوری که مانی تا ابد کوری
تو با شیران مکن زوری که روباهی به سودایی
که با شیران مری کردن سگان را بشکند گردن
نه مکری ماند و نی فن و نه دورویی نه صدتایی
ارسال یک نظر