در روابط انسانی، یکی از اصلیترین و جذابترین و محوریترین امور، «لذت» است. امان امان از این لذت، که دل انسانها را برده است. و تمام رسانهها تبلیغ غیرمستقیم و مستقیم میکنند که «بدو که از دیگران عقب نمانی در لذت بردن»!
انسانها هر جا حس کنند عدهای در حال لذت بردن هستند و دارند کیف میکنند، زود شاخکهایشان تیز میشوند که «آنجا دارند چه میدهند که آنها دارند لذت میبرند؟ چرا من محروم باشم از این لذت بردن و دیگران بهرهمند؟»
و این جریان، یکی از اصلیترین روشهای تبلیغ است. روشی بسیار زیرکانه.
لابد دیدهای در تبلیغات سمینارها و کلاسهای متنوع روانشناسی که «بدوید حالشو ببرید»، « به عدهٔ بسیاری(!) اینها را عرضه کردیم و خریدند و الان دارند لذتش رو میبرند» و نظایر متنوع اینگونه القائات، که زیرساختشان این است که: «ای بدبخت، چه نشستهای که عدهٔ زیادی دارند از محصولات ما لذت میبرند و از خوشحالی میترکند و تو خودت رو محروم کردهای. بدو بدو!»
و به منِ مخاطب این تبلیغات، احساس حرمان و عقب افتادن از یک خوشبختی عظمی دست میدهد. و عدهای را متصور میشوم که دارند در این خوشبختی غوطه میخورند.
این روش تبلیغاتی در حقیقت استفاده از دو ویژگی هویت فکری است: خودباختگی به اجماع و جستجوی لذت.